۱۳۹۰ فروردین ۲۸, یکشنبه

خود را کرکسیون کنید!

معمولا وقتی اتودی از طرحی می‌زنی خیلی دل می بندی به آن اتود. آن قدر که دیگر نمی‌شود نقدت کرد؛ یعنی نقد راهی ندارد به نگاه تو که دوخته شده به طرح خودت و حاضر نیست افقی دیگر را نظاره کند.
این وقت‌ها یا اهل دقتی یا نیستی!
اگر نباشی که در این دور باطل سرگردانی و مدام دور طرحت می‌گردی و قربان و صدقه‌اش می‌روی و تا آخر نیز بر همان غلط‌های احتمالی می‌مانی و زمانی که نمره‌ی ارزشیابی طرحت می‌آید متوجه می‌شوی که خطا کرده ای!
- تازه باز اگر اهل غرور نباشی؛ که اهل غرور این موقع متوجه می‌شوند که چقدر داورها به خطا هستند (!) و بیشتر در خطای خود فرو می‌روند.-
اما اگر اهل دقت باشی و به قول بچه‌های آتلیه‌مان به مقام خودکرکسیونی رسیده باشی، کافی‌ست برگردی از آغاز و خود را محک بزنی؛ که این طرح از کجا آمده و کجاهایش چرا تعلق تو را به خود مشغول کرده!!!؟
این طور ممکن است دوباره از آغاز شروع کنی و این بار گل کنی! حتی ممکن است بر طرح خودت بیشتر معتقد شوی ولی این بار خیلی خیلی با دفعه‌ی قبل فرق دارد.
این بار تو خود را آزموده‌ای و حکم می‌دهی!
این بار تو پشتوانه‌ی معیارها را داری و اگر معیارهای نقدت حقیقی باشند، تو به حقیقت تکیه داده‌ای!
--------------

این خودکرکسیونی نزد بچه‌های هنر، قواعدی دارد!
باید اصولت را بچینی مقابل چشمانت و صریح برای خودت بازگو کنی!
باید زیادی با خودت صریح شده باشی!
باید خود را در مظان اتهام قرار دهی و خوب نقدش کنی و بگذاری بنده‌ی خدا به سختی از خودش دفاع کند، اگر دفاعی دارد!؟ 
این خود کرکسیونی یعضی وقت ها از هزار و یک استاد دانشگاه و ساعت‌های معطلی در آتلیه خیلی خیلی بیشتر جواب می‌دهد.
گاهی در همین خودکرکسیونی گل می‌کنی!
اصلا شاید تنها راه گل کردن همین باشد..... 
--------------

ما گاهی خیلی فکر می‌کنیم اهل ایمانیم! خیلی فکر می کنیم رگ گردن‌مان برای خدا بالا زده است، خیلی فکرمی‌کنیم داریم درست عمل می‌کنیم.
مخصوصا در دل غائله ها و آن جاهایی که آدمی باید تصمیم بگیرد چه باشد.....
این مسال چپ و راست، سیاست و زندگی، شوخی و جدی هم نمی شناسد. گاهی خیلی‌خیلی طرف‌دار یک نظامی، دستگاهی، امری هستیم و این طور خودمان را حق می‌دانیم، گاهی هم به شدت خود را منتقد و مخالف نظامی، رفتاری یا امری می‌دانیم و باز فکر می‌کنیم حقیم و در دو حالت فکر می‌کنیم که از سر ایمان‌ست ....

خدا قبول کند، ایمان را می گویم! خدا قبول کند،
اما می‌دانید ایمان چیزی نیست که یک روزی بروی توی جلدش و مومن نامت بدهند و سرخوش از ایمان خود به زندگی معمولت بپردازی! 
ایمان یک تضمین هم نیست که به تو بدهند و تو دیگر هر کاری دلت خواست انجام دهی!
ایمان یک ژست نیست که بگیری تا قبولت کنند! 
این‌ها که می گویم « نیست » ، از قرآن می‌گویم ها! 
البته امروزش هر سه نوع و صدها نوع دیگر می بینیم اما خب! ایمان نیستند.
می فرماید: « أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى‏ نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَريبٌ » (قرآن کریم، سوره‌ی بقره، آیه 214)
مثال اقوام قبل را نشنیدید که چگونه آن قدر آزموده شدند که حتی رسولان شان هم طاقت‌شان طاق شد؛ از سختی شیرین آزمون‌های مومنانه! و بهشت موعود و نتیجه‌ی بندگی از دل این گونه سختی‌ها به دست می‌آید.

خدا در قرآن عزیزش معیار دست‌مان می‌دهد، تا خود را بیازماییم؛ قبل از آن که حوادث و ایام ما را امتحان کنند!
همان اصولی‌ست که باید مقابلت بچینی و زل بزنی توی چشمشان و با کمال میل و فهم بپذیری‌شان و تسلیم شوی؛ مسلمان شوی،
و بعد در مقام آزمون نفس برآیی:
به من و توی نوعی خطاب می فرماید: « أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُريدُونَ أَنْ يَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَ يُريدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعيداً » (قرآن کریم، سوره‌ی نسا، آیه 60)
« آیا آنان خیال می کنند ایمان دارند به کلمه ی وحی و به تمام آن چه قبل از تو پیامبر، نازل شده، در حالی که در اختلافات، به طاغوت و غیر الله پناه می‌برند و حکم از آ‌ن‌ها می جویند در حالی که دستور دارند با طاغوت و غیر خدا مبارزه کنند! آری خود به شیطان مهلت می‌دهند و او می خواهد که گمراهشان کند، چه گمراه شدنی! »

کلاه خود را قاضی کن دوست من!
هرجا سخنی می شنوی، نقدی، مجادله ای ، نظری، هر جا خبری می شنوی حتی!
معیار سنجش‌ت چیست؟ حَکَم‌ت کیست؟ با حکم چه کسی و چه منشی حرکت می کنی و به حکم چه منشی از پا می ایستی!؟ 
کدام رسانه ، کدام بیانیه، کدام پیام، محرک توست!؟ 

کلاه خودت را قاضی کن! 
اگر غیر از خدا باشد معیار محکت ، پس لاجرم به حکم طاغوت است و طاغوت یعنی ماسوی‌الله....
وای از آن که نه به حکم غیرخدا که به حکم و رای دشمنان خدا باشد.....

کلاه خودت را قاضی کن!
.....
گویا ما هنوزخیلی خیلی کافریم........ 


-------------
پی نوشت:

این کرکسیون که در متن آمده، همان correction  انگلیسی ست که از زبان فرانسه به این صورت وارد زبان فارسی شده است! راستش در میان بچه های هنر، این کلمه خیلی مرسومه به طوری که اون رو کلمه ای بیگانه نمی دونن! و به حک و اصلاح طرح به معاونت استاد یا دوستی دیگر گفته می شه! 

۱۳۹۰ فروردین ۲۷, شنبه

فدای چادرت ...

گرفته‌اند بی شرف‌ها، زنان چادر به سر بحرینی را کتک زده‌اند؛ به خاک انداخته‌اند؛
مثل مادرشان فاطمه (س)......
سربازان سعودی، فرزندان خلف پدران بی ایمان مدینه نشین ناخلفشان! نطفه های بسته شده به غیظ علی(ع) و آل علی (ع).....
مزدوران کثیف از خدا بی خبر....

همین حوالی بوده گویا! همین روزها... پیامبر (ص) دنیا را ترک گفته اند و ....
نمی شود نوشت که.....

خدا لعنت شان کند. 
خدایا تو شاهد باش چه قدر از آن‌ها و این‌ها بیزارم
......
خواهر من!
بگذار این ماه‌های حرام بگذرد؛ پای چادر پاک تو جان می دهیم!
تاریخ دیگر واقعه‌ای چون کوچه‌ی بنی هاشم را نخواهد دید. بعون الله..
بگذار این ماه‌های حرام بگذرد؛  تمام وجودمان را می دهیم تا چادرت با غرور بر سرت بماند.
به این هم بسنده نمی کنیم.
بگذار این ماه‌های حرام بگذرد؛ انتقام تمام چادرهای خاکی را خواهیم گرفت.
انتقام تمام دست درازی ها را؛ تمام هتک حرمت ها را، انتقام تمام نگاه ها را! حتی انتقام تمام مسخره‌گی ها را خواهیم گرفت.
بگذار این ماه‌های حرام بگذرد.....

----------------
کور چشمی که نمی تواند عظمت چادرت را ببیند. چادر فاطمی‌ات را.....
تا آن روز، اجرت با... 
اجرت با مادرت...

۱۳۹۰ فروردین ۲۴, چهارشنبه

جهاد اقتصادی و قوه‌ی قضا

اخبار ساعت 2 یعدظهر است. آیت الله لاریجانی در قاب تلویزیون آمده اند و در پایان حرف هاشان در مورد غرب و حقوق بشر و مجرم بودن غرب در موضوع اخلاق و حقوق بشر ، چیزی به این مضمون می فرمایند که: " امیدوارم در موضوع جهاد اقتصادی آن چه که از دست قوه قضائیه میسور است، رو در این سال بتونیم انجام بدیم. "

در حالی که آقای خامنه ای در بازدید از منطقه عسلویه و پارس جنوبی فرمودند +  : "… جهاد اقتصادى، صرفاً تلاش اقتصادى نیست. جهاد یک بارِ معنائى ویژه‌اى دارد. هر تلاشى را نمی‌شود گفت جهاد. در جهاد، حضور و رویاروئى با دشمن، مفروض است. انسان یک تلاشى می‌کند، دشمنى در مقابل او نیست؛ این جهاد نیست. اما یک وقت شما می‌خواهید یک تلاشى را انجام دهید، که به خصوص یک دشمنى سینه به سینه‌ى شما ایستاده است؛ این می‌شود جهاد. ممکن است یک وقت این جهاد به شکل قتال باشد، ممکن است جهاد مالى باشد، ممکن است جهاد علمى باشد، ممکن است جهاد فنى باشد؛ همه‌ى این‌ها جهاد است؛ انواع و اقسام جهاد و مبارزه است. اگر بخواهیم در ادبیاتِ امروز ما براى «جهاد» معادلى پیدا کنیم، می‌شود «مبارزه». جهاد اقتصادى، یعنى مبارزه‌ى اقتصادى…"


آقای آیت الله لاریجانی!(1) جهاد اقتصادی یعنی مبارزه اقتصادی! مبارزه زمانی معنا دارد که دشمنی باشد در مقابل ... این ها را آقا فرمودند.
چه مبارزه ای بالاتر از مبارزه با کسانی که به نفع شخصی خود نفع ملتی را در اقتصاد لگد مال می کنند!؟
دشمن اقتصاد همین ها هستند دیگر!! و شما مسئول اصلی این مبارزه هستید! (2) 
شما مسئول اول قوه قضای انقلاب اسلامی هستید!
همان قوه ای که چشم امید فرزندان انقلاب برای اجرای عدالت ، به آن است!
من در کلام شما این طور درنیافتم که شما،خودتان و قوه ی تحت امرتان را، مخاطب اصلی یا لااقل یکی از اصلی ترین مخاطبان پیام نوروزی آقا و عنوان این سال، شناخته اید!
گویا شما مانند خیلی دیگر از مسئولین، فکر می کنید ببینید که چه کاری از دست تان و دست قوه تان برمی آید،تا لله ، برای خدا در کنار سایر وظایفتان در موضوع جهاد اقتصادی انجام دهید!!؟

در حالی که شما مخاطب اصلی این جهاد هستید! (3) چند سالی ست که ملت منتظر این جهادند؛ این مبارزه با سران فساد اقتصادی! این به محکمه کشاندن مفسدان اقتصادی که کاخ هاشان بر کوخ های ملت استوارشده است!
آقای آیت الله! خدا اجرتان دهد و کمک تان کند؛ دیگر باید آقا به چه زبانی بگوید :  مبارزه!!!؟ تا مفسدان اقتصادی را مبارزه کنید!؟

ملت چشم انتظارست و البته طلب کار! مسئولی که شما باشی خادم ملتی به امر امام و رهبری و بنده‌ی خدایی به حکم قرآن! پس دریابید این یک سال را؛ سال جهاد اقتصادی را.....

------------ 
(1) فارغ از مسئولیت تان از زمانی که خیلی پیشتر شناختم‌تان دوست‌تان داشته ام و دارم تا حالا....

(2) همین می شود دیگر! وقتی قوه قضاییه عمل نکند، آن وقت رئیس جمهوری بیاید و بگوید می خواهم لیست مفسدان اقتصادی اعلام کند؛ کلی ملت امید واهی می بندند که شاید بلاخره از این مسیر چیزی رخ دهد! غافل از آن که گره را باید با دست واکرد، که با دندان افتادن به جان آن، زحمت دارد تنها! آن بنده خدا هم کاری از پیش نبرد؛ قوه قضا هم کناری نشست......

(3) از آن روز که آقا این سال را جهاد اقتصادی اعلام کردند، تا حالا مدام در فکریم که در حد خودمان هر کدام مان چه کنیم که بشود جهاد اقتصادی! حالا می بینیم مخاطب های اصلی این مبارزه هم گویا مثل ما مانده اند که چه کنند!!! دوستان رسانه و قلم! موجی باید راه بیافتد تا آقایان را کمک کند تا بدانند که وظیفه ی اصلی آن هاست این جهاد و مخاطب اصلی ایشانند و کار مبارزه بر زمین مانده! الان چند سال است ..... دستی بجنیانید.