روزی که بلاگ رو ساختم فکر می کردم باید از هنر بنویسم! فقط...
کم کمک دستم آمد که بلاگ بلاگ است و هرچه هر زمان مشغولت کرده را پذیراست و به ناچار، منی که خیلی اوقاتم مشغول هنر و مباحث هنر است از هنر خواهم نوشت.
این روزها گرم سودایی دیگرم ناچار..........
-----------------
گرم آزمایشم این روزها. فتنه! آزمایشی که دامن امت مرا گرفته و یکی یکی دارد آزموده پس می دهد!
خیلی از دوستان م را در این آزمون بزرگ جا گذاشتم! "ح" را! "ر" را! "ف"، "ش"، "ه"، "ر"، "ع"، "ح"، "ع"، "م"، "ع"، "ع"، "م"، "ا"، "ک"، "ا"، ".......
نه که فکر کنی این عزیزانم خیلی پای محکم داشتند پیش از این ها ها! نه. دوستان م میانه بودند! انتخاب داشتند پیش روشان ......
نه که فکر کنی دوستشان ندارم دیگر! نه... کمتر گوش شنوا دارند و گرنه دلم از همیشه بیشتر برای شان می تپد.
این نماز جمعه که آقا آمد خیلی خیلی خیلی دلم روشن تر از همیشه شد. یقین کردم که انقلاب راه خود را در پیش گرفته تا تحویل امانت. دلم یک دنیا باز شد. خیالم از بابت انقلاب آسوده شد! مطمئن شدم که قطار انقلاب دیگر نخواهد ایستاد و بعد...
بعد تنگ شد.
تک تک این حرف های کوتاه را که در "" نوشتم، پیش چشمم آوردم! آخر هر کدامشان برای خود قامتی دارد! از "ک" پانزده ساله تا "ف" نمی دانم!
خیلی تنگ شد دلم برایشان! خیلی دلم گرفت .... که نمی توانند که نمی خواهند که بازی خورده اند. که ....
که از دست من برایشان کاری نیامده! که من می توانستم شاید -که تقلا می کردم! خودم را می زدم! نجات شان می دادم! میگرفتمشان ! شده سیلی محکمی هم می زدمشان! حلالشان اگر در جواب دوصد سیلی می زدنم ولی چشم باز می کردند!- من میتوانستم شاید!
خیلی دلم گرفته!
دیروز بیست و پنجم بهمن ماه که آن دو نانجیب و عقبهی منحوسشان دوباره دوستان مرا بازی دادند ، دوباره دلم به غایت گرفت! خیلی هواشان را کردم! خیلی دعاشان...
بالاترین را چک می کردم! برای من که رفته بودم و دیده بودم خیابان انقلاب را و جمعیت پراکندهی اندکشان را؛ برای من داغهای بالاترین آب سردی بود! می دیدم دوباره همین دوستان عزیزم را که بازی می خورند! فقط نفرینش می کردم این دروغگوی بیشرف را..........
این سایت ملوث منحوس آن قدر دلم را درد آورد و هوایی دوستانم کرد که عاقش کردم و شاید همین عاق بود که دقیقهای بعد پیادهاش کرد و دیگر بالا نیامد که نیامد!!؟
دلم درد آمد! به خاطره ی سال های آغاز ابتدایی! حمید و محمد وحامد و علی و امین و ......
به خاطرهی دوران راهنمایی ، به یاد بحثهای تا نیمهشب دبیرستان! به یاد حافظ و رضا و محمود و علی و مجید و ...
و بیشتر از همه به خاطرهی دوران عجیب دانشگاه دلم درد آمد. نام از دوستان دانشگاهم نمی برم! چه اینکه هر کدامشان اگر روزی بخوانند این درددل نیمه شبم را، خودشان می دانند برای هر کدامشان چقدر دیروز دلم درد آمده!
دعاشان کردم.
از آن ها نیستم که هرچه سبزی ببینم همه را به یک تیغ بزنم! دوستان من غالبا برگهای زردی بودند که هنوز اتصالشان به ساقه سبز بود و امید پُر بود در نگاههاشان! این نامردها که آمدند با یک قلم مو سبز دروغ روی برگ برگ شان را پوشاندند! ماندند دوستان من و محرومی از آفتاب!
امیدم به سبزی دوباره شان از همیشه کمتر است و طلب م بیشتر!
آی ! آشنا که می شناسی مرا.....
آزمایش ها سخت تر از این ها می شود. دریاب !
بپرس! ایمانت را دریاب!
خودت را دریاب!
به جای تو من برایمان دعا می کنم!
که خدایا اگر می خواهم بیدار شوم ، اسبابش را فراهم کن! وگرنه مرگم را برسان تا بارم بیش از این نباشد.
يا من لا تنقضي عجائب عظمته ، صل علي محمد و اله ، واحجبنا عن الالحاد في عظمتك . و يا من لا تنتهي مدة ملكه ، صل علي محمد و اله ، و اعتق رقابنا من نقمتك . و يا من لا تفني خزائن رحمته ، صل علي محمد و اله ، و اجعل لنا نصيبا في رحمتك . و يا من تنقطع دون رؤيته الابصار ، صل علي محمد و اله ، و ادننا الي قربك . و يا من تصغر عند خطره الاخطار ، صل علي محمد و اله ، و كرمنا عليك . و يا من تظهر عنده بواطن الاخبار ، صل علي محمد و اله ، و لا تفضحنا لديك . اللهم اغننا عن هبة الوهابين بهبتك ، و اكفنا وحشة القاطعين بصلتك حتي لا نرغب الي احد مع بذلك ، و لا نستوحش من احد مع فضلك . اللهم فصل علي محمد و اله ، و كد لنا و لا تكد علينا ، و امكر لنا و لا تمكر بنا ، و ادل لنا و لا تدل منا .
اللهم صل علي محمد و اله ، و قنا منك ، و احفظنا بك ، و اهدنا اليك ، و لا تباعدنا عنك ،
ان من تقه يسلم ، و من تهده يعلم ، و من تقربه اليك يغنم
اللهم صل علي محمد و اله ، و قنا منك ، و احفظنا بك ، و اهدنا اليك ، و لا تباعدنا عنك ،
ان من تقه يسلم ، و من تهده يعلم ، و من تقربه اليك يغنم
-------------
این روزها فقط مگر صحیفه به دادم برسد................
راستی : گرچه برای دوستانم ناراحتم و دعاشان می کنم! اما خدا را شکر که اگر هم امروز یکی از دوستان من ، از دوستان انقلاب اسلامی کم شده، جایش ده تا افزوده شده! الحمدلله..... این را امسال از الله اکبر شب بیست ودو بهمن و راهپیمایی روز انقلاب به یقین فهمیدم........
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر