معمولا وقتی اتودی از طرحی میزنی خیلی دل می بندی به آن اتود. آن قدر که دیگر نمیشود نقدت کرد؛ یعنی نقد راهی ندارد به نگاه تو که دوخته شده به طرح خودت و حاضر نیست افقی دیگر را نظاره کند.
این وقتها یا اهل دقتی یا نیستی!
اگر نباشی که در این دور باطل سرگردانی و مدام دور طرحت میگردی و قربان و صدقهاش میروی و تا آخر نیز بر همان غلطهای احتمالی میمانی و زمانی که نمرهی ارزشیابی طرحت میآید متوجه میشوی که خطا کرده ای!
- تازه باز اگر اهل غرور نباشی؛ که اهل غرور این موقع متوجه میشوند که چقدر داورها به خطا هستند (!) و بیشتر در خطای خود فرو میروند.-
اما اگر اهل دقت باشی و به قول بچههای آتلیهمان به مقام خودکرکسیونی رسیده باشی، کافیست برگردی از آغاز و خود را محک بزنی؛ که این طرح از کجا آمده و کجاهایش چرا تعلق تو را به خود مشغول کرده!!!؟
این طور ممکن است دوباره از آغاز شروع کنی و این بار گل کنی! حتی ممکن است بر طرح خودت بیشتر معتقد شوی ولی این بار خیلی خیلی با دفعهی قبل فرق دارد.
این بار تو خود را آزمودهای و حکم میدهی!
این بار تو پشتوانهی معیارها را داری و اگر معیارهای نقدت حقیقی باشند، تو به حقیقت تکیه دادهای!
--------------
این خودکرکسیونی نزد بچههای هنر، قواعدی دارد!
باید اصولت را بچینی مقابل چشمانت و صریح برای خودت بازگو کنی!
باید زیادی با خودت صریح شده باشی!
باید خود را در مظان اتهام قرار دهی و خوب نقدش کنی و بگذاری بندهی خدا به سختی از خودش دفاع کند، اگر دفاعی دارد!؟
این خود کرکسیونی یعضی وقت ها از هزار و یک استاد دانشگاه و ساعتهای معطلی در آتلیه خیلی خیلی بیشتر جواب میدهد.
گاهی در همین خودکرکسیونی گل میکنی!
اصلا شاید تنها راه گل کردن همین باشد.....
--------------
ما گاهی خیلی فکر میکنیم اهل ایمانیم! خیلی فکر می کنیم رگ گردنمان برای خدا بالا زده است، خیلی فکرمیکنیم داریم درست عمل میکنیم.
مخصوصا در دل غائله ها و آن جاهایی که آدمی باید تصمیم بگیرد چه باشد.....
این مسال چپ و راست، سیاست و زندگی، شوخی و جدی هم نمی شناسد. گاهی خیلیخیلی طرفدار یک نظامی، دستگاهی، امری هستیم و این طور خودمان را حق میدانیم، گاهی هم به شدت خود را منتقد و مخالف نظامی، رفتاری یا امری میدانیم و باز فکر میکنیم حقیم و در دو حالت فکر میکنیم که از سر ایمانست ....
خدا قبول کند، ایمان را می گویم! خدا قبول کند،
اما میدانید ایمان چیزی نیست که یک روزی بروی توی جلدش و مومن نامت بدهند و سرخوش از ایمان خود به زندگی معمولت بپردازی!
ایمان یک تضمین هم نیست که به تو بدهند و تو دیگر هر کاری دلت خواست انجام دهی!
ایمان یک ژست نیست که بگیری تا قبولت کنند!
اینها که می گویم « نیست » ، از قرآن میگویم ها!
البته امروزش هر سه نوع و صدها نوع دیگر می بینیم اما خب! ایمان نیستند.
می فرماید: « أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَريبٌ » (قرآن کریم، سورهی بقره، آیه 214)
مثال اقوام قبل را نشنیدید که چگونه آن قدر آزموده شدند که حتی رسولان شان هم طاقتشان طاق شد؛ از سختی شیرین آزمونهای مومنانه! و بهشت موعود و نتیجهی بندگی از دل این گونه سختیها به دست میآید.
خدا در قرآن عزیزش معیار دستمان میدهد، تا خود را بیازماییم؛ قبل از آن که حوادث و ایام ما را امتحان کنند!
همان اصولیست که باید مقابلت بچینی و زل بزنی توی چشمشان و با کمال میل و فهم بپذیریشان و تسلیم شوی؛ مسلمان شوی،
و بعد در مقام آزمون نفس برآیی:
به من و توی نوعی خطاب می فرماید: « أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُريدُونَ أَنْ يَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَ يُريدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعيداً » (قرآن کریم، سورهی نسا، آیه 60)
« آیا آنان خیال می کنند ایمان دارند به کلمه ی وحی و به تمام آن چه قبل از تو پیامبر، نازل شده، در حالی که در اختلافات، به طاغوت و غیر الله پناه میبرند و حکم از آنها می جویند در حالی که دستور دارند با طاغوت و غیر خدا مبارزه کنند! آری خود به شیطان مهلت میدهند و او می خواهد که گمراهشان کند، چه گمراه شدنی! »
کلاه خود را قاضی کن دوست من!
هرجا سخنی می شنوی، نقدی، مجادله ای ، نظری، هر جا خبری می شنوی حتی!
معیار سنجشت چیست؟ حَکَمت کیست؟ با حکم چه کسی و چه منشی حرکت می کنی و به حکم چه منشی از پا می ایستی!؟
کدام رسانه ، کدام بیانیه، کدام پیام، محرک توست!؟
کلاه خودت را قاضی کن!
اگر غیر از خدا باشد معیار محکت ، پس لاجرم به حکم طاغوت است و طاغوت یعنی ماسویالله....
وای از آن که نه به حکم غیرخدا که به حکم و رای دشمنان خدا باشد.....
کلاه خودت را قاضی کن!
.....
گویا ما هنوزخیلی خیلی کافریم........
-------------
پی نوشت:
این کرکسیون که در متن آمده، همان correction انگلیسی ست که از زبان فرانسه به این صورت وارد زبان فارسی شده است! راستش در میان بچه های هنر، این کلمه خیلی مرسومه به طوری که اون رو کلمه ای بیگانه نمی دونن! و به حک و اصلاح طرح به معاونت استاد یا دوستی دیگر گفته می شه!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر