بیست و پنج فوریهی دوهزارو ده میلادی،
برای یکی از دوستانم نوشتم :
" سیل عظیمی در راهه که وقتی بیاد جز درختان ریشه دار سال های دور، از ویرانگری اون در امون نیستند! چه کنیم با ریشه های یکی دوروزهمون! ما نهایتا ریحون های خوش عطر نازکنارنجی!
.....
اما حقیقتی که داره رخ می ده بزرگتر از این هاست!
به خدا فرصت خیلی کمه! باید انتخاب کرد...
..... "
اون روز، باور نکرد؛
حداقل اون قدر که باید، باور نکرد....
امروز خیلی خیلی خیلی باورکردنی تر شده این حرف. هرچند او این جا رو نمی خوونه
و هرچند اگر هم روزی بخونه، باز هم اون قدر که باید باور نمی کنه!
اما دعا می کنم، روزی که باورکرد، دیر نشده باشه............
--------------------------------
پی نوشت:
من و تویی که باور داشتیم، هیچ فکر می کردیم این قدر سریع !!!؟
هیچ فکر می کردیم ؟
همه می دونیم که فرصت خیلی کمه!
کمر ببندیم به تقوا؛
که " من یتق الله یجعل له مخرجا؛ و یرزقه من حیث لا یحتسب! و من یتوکل علی الله فهو حسبه......." طلاق 2/3
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر